چه سخت است
درست رفتن
و کج نشدن...
چه سخت است
افکار مرده دیگران را پس زدن...
گیراییشان کم است...
دیر می فهمند
یا اصلا نمی فهمند
یا چیزهایی را می فهمند
که به آنها مربوط نیست...
مرا با این جماعت دلمرده چه کار؟
جماعتی که می خورند
و می پوشند
و می خوابند...
و خواب می بینند
که می خورند
و می پوشند
و می خوابند...
و تن به هر کاری می دهند
جز به کار...
درس می خوانند
چون گریزی ندارند
دانشگاه می روند
چون اجبار زمانه است
تغلب می کنند
چون ویژگی دانشجو است...
ازدواج می کنند
برای نترشیدن
و کار
آه کار...
کارشان دو دره کردن همدیگر
برای فرو بردن لقمه ای بیشتر...
و چرا
فراموش می کنیم
که سهم ما از این کره خاکی
فقط به اندازه جایی است که می خوابیم...
و نه بیشتر.........
کلمات کلیدی: